محل تبلیغات شما

خواستنددستش را ببوسند ، دستش را کشید و‌ گفت من پادشاه نیستم ، یکی هستم مثل شما . شروعکردند به دست دادن با او .

ناگهان زبری دستی را بر اثر بیل زدن احساس کرد ، این باراو خم شد و دست کارگر را بوسید و گفت آتش دوزخ به این دست

نمی‌‌رسد . او رحمةللعالمین بود

وقتی عقلی برای تامل هم ندارند !

مطالبه عمومی راه بیندازید تا عیار نیک و شر مشخص شود ...

روزهای سیاه ایران ...

، ,دستش ,کارگر ,بوسید ,خم ,بار ,دستش را ,شد و ,خم شد ,و دست ,کارگر را

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

✧♛✧ My Beauty Story ✧♛✧ bereavement Poker_FIC surpbebestscar خدمات برق صنعتی الکتروتیک lerolvera Janice's collection متنوع Melanie's memory گروه تجاری آبو،لمینت،پارکت،کفپوش،کاغذدیواری،درب ضد سرقت